منشأ لقب «ضامن آهو» که امام رضا(ع) در میان مردم به آن معروف و مشهور شدهاند، برخی قضایا و داستانهایی است که در بعضی منابع و کتب وجود دارد. اگرچه این داستان برای دیگر معصومان(ع) مثل وجود مبارک پیامبر رحمت(ص) نیز گفته شده اما فقط امام رضا(ع) به «ضامن آهو» مشهور شده و در مناطقی مانند ایران و شبه قاره هند آن امام همام به «امام ضامن» و «ضامن آهو» مشهور است.
چهارشنبه هر هفته را توفیق پیدا کردیم تا خوانندگان عزیز را میهمان شرح یکی از القاب مبارک امام رضا(ع) کرده و در گفتوگو با علما و اندیشمندان حوزه و دانشگاه، از جام معارف ناب رضوی، جان تشنه خویش را سیراب کنیم. این هفته در محضر استاد حوزه حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدباقر ربانی، از شرح لقب دلنشین «ضامن آهو» بهرهمند خواهیم شد. به امید آنکه گامی در راستای افزایش معرفت خود به آن امام همام برداریم.
یکی از القابی که امام رضا(ع) در میان مردم به آن مشهور شدهاند «ضامن آهو» است. برای خوانندگان رواق بفرمایید آن حضرت چگونه و بر اثر چه اتفاقهایی به آن مشهور شدهاند؟
درباره لقب «ضامن آهو» که امام رضا(ع) به آن معروف و مشهور شدهاند، برخی قضایا و داستانهایی در برخی منابع و کتب وجود دارد که قریب به یقین، منشأ ملقب شدن مولای ما حضرت ثامنالحجج(ع) به ضامن آهو، همین وقایع و داستانهای رایج، موجه و معقولی است که خواهیم گفت.
پیش از آنکه به اصل روایت درباره وجه ملقب شدن حضرت به این لقب بپردازیم، عرض میکنیم اگر چه این داستان برای دیگر معصومان(ع) مثل وجود مبارک پیامبر رحمت(ص) نیز گفته شده است اما فقط امام رضا(ع) به «ضامن آهو» ملقب شده و در مناطقی مانند ایران و شبه قاره هند، آن امام همام به «امام ضامن» و «ضامن آهو» مشهور است.
آنچه در زبان مردم، مشهور است اینکه روزی صیادی در بیابان، آهویی را دنبال میکند. اتفاقاً امام رضا(ع) در آن اطراف بوده و آن آهو به ایشان پناه میبرد. امام پیشنهاد میدهد مبلغی به آن شکارچی بپردازد و آهو را آزاد کند اما او نمیپذیرد. ناگهان آهو به زبان میآید و به امام(ع) میگوید: من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنهاند. شما ضمانت مرا کنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام(ع) هم ضمانت آهو را میکند. او میرود و بهسرعت برمیگردد. شکارچی که این وفای به عهد آهو را میبیند و وقتی میفهمد امام(ع) ضامن آهو شده است، منقلب میشود و آهو را آزاد میکند. برخی در کتابها نوشتهاند این ماجرا در سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو، در مکانی حد فاصل سمنان-دامغان روی داده که این منطقه با نام آهوان شناخته میشود.
آیا در کتب روایی نیز به این داستان و ماجرای آن که میان مردم مشهور شده، اشاره شده است؟
شیخ اجل صدوق(ره) در کتاب شریف عیون اخبارالرضا(ع) نقل میفرماید به مناسبت اقامتش در ری، اختصاص و ارتباط کاملی با رکنالدوله دیلمی داشته است. در رجب سال ۳۵۲ هجری قمری از رکنالدوله برای تشرف به خراسان و زیارت مرقد منور علی بن موسیالرضا(ع) اجازه میگیرد. امیر سعید رکنالدوله نیز ضمن التماس دعا و نایب زیارتی با این درخواست موافقت میکند و شیخ(ره) روانه خراسان میشود و چند ماهی در آنجا، بهخصوص در نیشابور و توس اقامت میکند.
شیخ صدوق به مناسبت همین سفر نقل میکند: چون روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا(ع) از او اجازه خواستم، گفت بشنو که درباره این مشهد یعنی این محل شهادت با تو چه میگویم. در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، معترض زائران میشدم و لباسها، خرجی، نامهها و حوالههایشان را بهستیزه میستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوز همچنان به دنبال آهو میدوید تا بهناچار، آهو را به پای دیواری پناهید و آهو ایستاد. یوز هم روبهرویش ایستاد، ولی به او نزدیک نمیشد.
هر چه کوشش کردیم یوز به آهو نزدیک شود، یوز نمیجست و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت آهو از جای خود و کنار دیوار دور میشد، یوز هم او را دنبال میکرد. اما همین که به دیوار پناه میبرد، یوز بازمیگشت تا آنکه آهو به سوراخ لانهمانندی در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم و از ابینصر مقری پرسیدم: آهویی که هم الان وارد رباط شد، کجاست؟ گفت: ندیدم. آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم و آثاری از آهو دیدم، ولی خودش را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان درنیایم.
از آن پس، هر گاه کار دشواری به من رو میآورد و گرفتاریای پیدا میکردم، بدین مشهد روی و پناه میآوردم و آن را زیارت و از خدای تعالی در آنجا حاجت خویش را مسئلت میکردم و خداوند نیاز مرا برمیآورد. من از خدا خواستم پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود و چون آن پسربچه به حد بلوغ رسید، کشته شد. من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچگاه از خدای تبارک و تعالی در آنجا حاجتی نخواستم مگر آنکه حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است ازجمله برکات این مشهد که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.
این داستانی است که شیخ صدوق(ره) نقل میکند که آن حضرت، ضامن آهو شدهاست و ظاهراً اصل داستان و روایتی که سبب ملقب شدن امام رضا(ع) به ضامن آهو شده، همین داستان باشد. البته نفی و انکار سایر داستانهای مشهور هم جایز نیست و ممکن است در زمانهای مختلف اتفاق افتاده باشد ولی در کتابهای معتبر نقل نشده است؛ اما این داستان از اعتبار کامل برخوردار است.
چرا مردم و شیعیان نیز همانند آهوان، امام رضا(ع) را ضامن خود میدانند؟
مردم تا چیزی را تجربه نکنند و یا تجربه آن را از افراد مطمئن نشوند، به آن عمل نمیکنند. در بسیاری از مشکلات و حوائج، همین مردم عزیز و همین علاقهمندان به حضرت رضا(ع) در مطالبی مانند ادای دیون و قرض، حل مشکل ازدواج، حل مشکل مسکن، شفای بیماران و... به آن حضرت پناهنده شدهاند و آن حضرت، چون محبت و صفا، یکرنگی و عرض حاجت آنها را دیده و رئوف و مهربان بودهاند، نزد خداوند متعال، ضمانت آنها را کرده و ضامن آنها شدهاند و خداوند مهربان به وجیه بودن و شفاعت آن حضرت، حاجات زائران امام رضا(ع) را برآورده کرده است.
باید در مشکلات این زمانه و دنیای پرتلاطم به آن حضرت متوجه و متوسل شویم و از ایشان رفع این دشواریها و مشکلات بهخصوص مشکلات امت اسلامی و سختیهایی که بر مسلمانان وارد میشود را مسئلت کنیم.
نظر شما